سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوک

یه شب کل خونواده دور هم جمع شده بودیم داشتیم تلویزیون میدیدیم
که یهو یه بچه رو نشون داد که پستونک دهنش بود، بابام یهو زد زیر خنده! گفتم چرا میخندى؟
گفت یاد بچگیات افتادم، هر وقت گریه مى کردى، شست پامو مى کردم تو حلقت
چون شور بود خوشت میومد ، ساکت میشدى !


امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم، با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم میگم: الو، مامان خوبه؟ مامانم هم میگه : مرسی همه خوبن شما خوبین؟ خانواده خوبن؟
ببخشید بجا نیاوردم.


د?شب دختره رفته پمپ بنزین باک رو پرکرده
گفت: چقدرشد؟
یارو گفت : دوهزارتومان
آروم گفت : چی شده عاشقم شدی میخوای ازم کم پول بگیری

یارو گفت :نه خانم! گازوییل زد? !!